محدثه ساداتمحدثه سادات، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

محدثه سادات

محدثه سادات در پایان دو سالگی

محدثه عزیزم شکر خدا دو سال از عمر شما در کمال آرامش و سلامتی گذشت.(یه دونه شکر خدا کمه برا نعمت به این بزرگی که به ما داده. به اندازه تک تک برگای درخت، دونه های بارون،ستاره های آسمون و ... خدایا ازت ممنونیم)   شما در پایان دو سالگی ویژگی هایی داری که تا اونجایی که بتونم سعی میکنم در موردش بنویسم: 1- الان حدود 1 ماهه که دیگه شیر نمیخوری و اصلا اذیت نمیکنی و فکر میکنم خودت هم زیاد اذیت نشدی، حداقل ظاهرت این طوری نشون میده. 2- ماشاءالله غذا خوب میخوری و خیلی اذیت نمیکنی. 3- دائره المعارف کلماتت هنوز خیلی پر نشده و شامل این کلماته: 1- مامان     2- بابا    3- بابایو ( به معنی باباجون) &nbs...
2 آذر 1392

واکسن هجده ماهگی

محدثه عزيزم فردا تولد امام علي (ع) و مصادفه با روز پدر، پس اولا روز پدر رو به باباطاهر عزيز و دوست داشتني شما تبريك ميگم، اميدوارم سال هاي سال خداي مهربون آسمون ها سايه باباطاهر رو بالاي سر من و شما نگه داره و ما سه تا هميشه همينجوري خوشبخت با هم زندگي كنيم. الهي آمين دختر گلم ، ما روز پنج شنبه متاسفانه نتونستيم واكسن شما رو بزنيم چون برنامه بهداشت عوض شده بود و روز چهارشنبه بايد ميرفتيم و شما يك بار ديگه هم جستي،فقط قد و وزنت رو اندازه گرفتن كه عبارت است از: قد: 89cm وزن: 12 کیلو و 550 گرم دور سر:46 cm خدا رو شكر همه چي عالي و نرماله. روز سه شنبه صبح با هم رفتيم بيمارستان فياض بخش و اونجا واكسن هات رو زدي ،‌ اول دو قطره ف...
2 آذر 1392

چکاپ دو سالگی

روز سه شنبه 21 آبان من و شما با هم رفتیم  بهداشت برای گزارش قد و وزن دو سالگی که به شرح زیر میباشد. قد: 95 سانتی متر وزن :13 کیلو و 700 گرم دور سر:47 سانتی متر ماشاء الله همه چی عالیه.
2 آذر 1392

محرم سال 92 و محدثه سادات

محدثه عزیزم امسال به مناسبت اینکه شما خانم تر و بزرگتر از پارسال شدی من به خودم اجازه دادم شب ها من و شما هم با بابا طاهر بریم هیئت محبان الزهرا. شب چهارم و پنجم و ششم  رفتیم هیئت ، شما هم دختر خانمی بودی و اونجا چند تا دوست هم برا خودت پیدا کرده بودی و با هم بازی میکردین، البته یه وقتی یه خورده کرمولک هم میریختی که در کنار خانمی هات خیلی به چشم نمیومد. صبح روز سه شنبه یعنی هشتم محرم هم وسایلمون رو جمع کردیم و رفتیم خونه باباجون. آخه بابا طاهر از شب تاسوعا دیگه دائم تو هیئت می مونه و من و شما زیاد تنها می مونیم ، از اون طرف هم هیات جعفری خونه مامانی و باباجون رو امسال هم برای خانم ها آماده کرده، در نتیجه ما اون ور با...
2 آذر 1392

تولد دو سالگی

محدثه عزیزم باز هم مامان و تاخیر در نوشتن ولی این بار بدون بهانه، البته نه کامل بدون بهانه، واقعیت اینه که از وقتی کامپیوتر رو به روز کردیم ، دیگه نمیتونم دوربین را بهش وصل کنم، منتظر یه نرم افزار هستم تا اول اون رو نصب کنم، پس مجبورم فعلا مطلب هات رو بدون عکس بذارم و هر وقت دوربین وصل شد اونوقت عکس هات رو آپلود میکنم. خوب اول بریم سر جشن تولد شما که حکایتی بود برا خودش امسال......... بقیه در ادامه مطلب. ، اول که قرار بود شب عید غدیر برا شما جشن بگیریم که متاسفانه شوهر خاله مامان به رحمت خدا رفت و ما درگیر بهشت زهرا و ختم و ... شدیم، بعدش باباطاهر گفت من نمیخوام اسم جشن تولد رو بیارم که کسی معذب نباشه، فقط مامانی و عزیز و ...
2 آذر 1392
1